سِفر یادگیری

... محلی برای تفکر و شناخت ... جایی برای دقیق و عمیق نگریستن

سِفر یادگیری

... محلی برای تفکر و شناخت ... جایی برای دقیق و عمیق نگریستن

بسم الله الرحمن الرحیم

فرض کنیم یک دیوانه ی ظالمی کاردی به دست گرفته و سراغ بیچاره ای را می گیرد که شکمش را سفره کند و از تو می پرسد آیا اطلاع داری او کجاست؟ (و تو میدانی) در اینجا تو باید جواب بدهی. اگر بخواهی سکوت کنی ، شکم خودت را سفره می کند. چه جواب می دهی؟ آیا می گویی اطلاع دارم یا می گویی اطلاع ندارم؟ اگر بگویی اطلاع ندارم که دروغ گفته ای ، در حالی که وجدان گفته باید راست بگویی؛ و اگر بگویی اطلاع دارم، از تو می پرسد:کجاست؟ آیا نشان می دهی کجاست یا نه؟ اگر نشان بدهی ، می رود به ناحق شکم او را سفره می کند ، اگر نشان ندهی تو را می کُشَد.

 

آیا وجدان انسان اینقدر مطلق است و می گوید تو باید راست بگویی مطلقا و به نتیجه کار نداشته باشی؟!

 

دروغ مصلحت آمیز

مسئله ی دروغ مصلحت آمیز است که سعدی آورده و در فقه ما هم آمده است. آیا دروغ مصلحت آمیز بهتر از راست فتنه انگیز است یا نه؟ آیا اینکه بشود با یک دروغ جانی را نجات داد بهتر از این نیست که با یک راست گفتن جانی را به خطر بیندازی؟

تفاوت مصلحت با منفعت

فرق است میان دروغ مصحلت آمیز و دروغ منفعت خیز. 

دروغ مصلحت آمیز یعنی دروغی که فلسفه ی دروغ بودن خودش را از دست داده است و فلسفه ی راستی را پیدا کرده است ؛ یعنی دروغی که با آن ، انسان حقیقتی را نجات می دهد.

ولی دروغ منفعت خیز یعنی انسان دروغ می گوید که خودش سودی برده باشد ( حتی به قیمت اینکه حقیقتی را ضایع و نابود کند)

چطور ممکن است انسان معتقد باشد به این مطلب که راست را باید گفت ولو اینکه فلسفه ی خودش را به کلی از دست بدهد؟! راستی را که منشأ جنایت ها در دنیا می شود باید گفت(!!!) و دروغی را که جلو جنایت ها را در عالم می گیرد و جان ها و حقیقت هایی را نجات می دهد نباید گفت! آیا وجدان چنین حکمی می کند؟!

اگر کسی درباره ی راست و دروغ تجربه ای نداشته باشد چنین حرفی می زند. چون اصلا به عمرش راست نگفته که بعد ببیند در مواردی واقعا از راستی مفسده بر می خیزد. یک راستگوی واقعی می فهمد که در مواردی راستی فلسفه ی خودش را از دست می دهد.

در فقه اسلامی ، هم غیبت و دروغ هر کدام موارد استثنایی دارند و حق هم این است.


توریه

اسلام سخن دیگری نیز گفته است که نکته ی خیلی بزرگی است. می گوید : برای اینکه روحت به دروغ گفتن عادت نکند ، در آنجا که اجبار پیدا می شود چیزی به ذهنت خطور بده و به زبانت چیز دیگری بیاور و تا اجبار نباشد نمی توانی چنین کاری کنی.

فقه اسلامی می گوید آنجا که واقعا مصلحت است و از یک راستی مفسده ها برای جامعه به پا می شود ( مانند همان مثال بالا ) آنجایی که مجبور هستی به خاطر یک مصلحت و نه به خاطر منفعت دروغ بگویی ، برای اینکه ذهنت کج نشود و به انحراف عادت نکنی ، چیزی به ذهنت خطور بده و به زبانت چیز دیگری بیاور. مثلا وقتی آن چاقو کش قاتل می گوید : می دانی فلانی کجاست؟ بگو:نه ، ولی مقصودت از «نه» چیز دیگری باشد. ذهنت را هرگز مستقیم با دروغ مواجه نکن که به دروغ گفتن عادت نکند. اسم این کار «توریه» است.

حالا بعضی هم دائما دروغ می گویند و اسمش را توریه می گذارند. من به آنها کار ندارم. حقیقت را می گویم.

 

برگرفته از کتاب فلسفه اخلاق   استاد شهید مطهری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">